آدمک ها

و من خسته تراز همیشه از جستجوی خویش آمده ام

آدمک ها

و من خسته تراز همیشه از جستجوی خویش آمده ام

این ها...سهم تو از توست...

 

 

با غرور بی دلیلت منو آزار نده به من خسته و بی حوصله هشدار نده بذار این سکوت سنگین به شکستن نرسه به خودت تو بیش از این زحمت اقرار نده...

با همین ترانه از مهستی دلرفتگیم بیشتر می شه و دلم می خواد بنویسم نه برای شما نه برای اون و نه حتی خودم.می دونم خیلی ها مثل من یه همچین شبی با یه ترانۀ قدیمی و غمگین واز خودشون هم نا امید تر حرفایی رو می گن که شاید کمی بار سنگینشون رو سبک تر کنه اونم تو یکی از همین وبلاگ های بیچاره ای که نمی دونن چه گناهی کردن که باید چرکنویس بدبختی های آدمایی مثل من باشن. خدا نکنه سنگینی حرفامو بخوام با شریک کردن شما سبک کنم .هیچوقت صدای گریه های کسی رو شنیدی؟ من در دلم می خندم. خودم رو گاهی فراموش می کنم،صدام می زنی،باز هم صدام می زنی و باز هم...هیچوقت منو بی سارا نشناختی،اگه اسمم رو گم کنم هیچکس پیدام نمی کنه، می دونم. چشمام رو می بندم اما سیاهی های بیشتری می بینم در دلم نمی خندم می ترسم.من به صدای کلاغ هم حسادت می کنم به آنتن به دیوارا ، کاش می شد از آهن شد اون وقت یه ضد زنگ بهش می زدن و می کردنش ستون همین دیوارایی که خیلی از ما خوشبخت ترن با تکیه گاهاشون .اونا کسی رو دارن که تو شون نفس بکشه که نگاشون کنه که باهاشون حرف بزنه و تو خودشون تا اخرین نفس وفادار بمونه و جون بده،نه! جون ِبکنه!من به این دیوارا با ستوناش به هر چیز سخت حتی سخت هم شک دارم من به معصومیت شعرای بچه های انجمن شعر مون هم شک می کنم حتی به «او» که فقط تو شعراشون جا داره و من همیشه دلم می خواست بفهمم او کیه؟دوست داشتم بدونم معشوقه بودن چه شکلیه یا حداقل معشوقۀ دروغی نبودن چه جوریه،همۀ راه ها دارن منو دور می زنن پنجره همیشه راه فرار نیست چرا چشمای تو همیشه بن بسته چرا کسی دستاشو به کسی امانت نمی ده کسی نگاشو و من قلبم رو امانت دادم هیشکی امانت دار خوبی نبود.از آدمایی که یواشکی میان و یواشکی تر می رن بدم میاد . من از آدمکها از ِگل بودن از یه رنگی بیزارم.از کسی که شبیه هیچی نیست می ترسم ،من مثل همین زمینی که روش راه می رم که زیر پا له می شه دارم له می شم دلم می خواد همه گذشته رو یه جا تو دهنم جمع کنم و با سرعت تُفش کنم بیرون...

 

واسه دیگران تو شمعی واسه من خاموش و غمگین

برای خودی تو دردی واسۀ غریبه تسکین

واسه دیگران حقیقت واسه من عین سرابی

برای همه ستاره واسه من مثل شهابی

 

همیشه سعی کردم تو وبلاگم از غصه ها چیزی نگم از مشکلاتی که اکثر شما دارید از همونایی که هر آدمی تو هر سنی که هست نمونه هایی ازشو تجربه می کنه،بهتر بگم باهاش دست به یقه می شه،هیچوقت دلم نیومد چیزی بنویسم ولی همیشه رد کمرنگی از احساساتم تو نوشته هام جا می موند و بعضی از شما می خوندید ...من فقط باورم رو گم کردم، همین...

وقت و بی وقت لحظه هارو به دلم زهر نکن

بیا و این دم آخر صحبت از قهر نکن

به خدا به خدا من رفتنیم

من خودم رفتنیم.

 

نظرات 37 + ارسال نظر
علی جمعه 6 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 12:23 ق.ظ

اول

از تبار درد جمعه 6 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 12:30 ق.ظ http://www.tandis-tanhaee.blogsky.com

سلام
حال میکنی
معرفتو ؟
به منم یه سری بزن
حالا نمیشه دوبار برای یه پستم سر بزنی ؟
تازه یه تغریاتی بهش دادم ببین بهتر شده یا نه ؟

علی جمعه 6 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 12:38 ق.ظ

سلام

:((((((((((((((

چی شده عزیز دل ؟

باز هم حکایت دل دادن و امانت نداری ...

اون که عاشق بود عمری از جدا شدن می ترسید
همه ی هراس و ترسش به دروغش نمی ارزید
چه اثر از این صداقت چه ثمر از این نجابت
وقتی قد سر سوزن به وفا نکردیم عادت

همین ...

حسین جمعه 6 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 02:07 ق.ظ http://porbachary.blogfa.com/

سلام سارا جان
مطالب قشنگی می نویسی
اما چرا اینقدر غمگین؟
میشه بپرسم چرا...؟

نگار جمعه 6 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 05:31 ق.ظ http://koocheyebarfi.blogfa.com

سلام
سارا جان غم و غصه جزئی از زندگی روزمره ی ما جوونای امروز شده اخه مگه میشه از دلتنگیها نگفت بهت حق میدم
منم وقتی هایده فریاد میزنه:
میخوام عاشق نباشم
وقتی گوگوش میگه کاش من جای تو بودم
یا
اگه حتی بین ما فاصله یک نفسه نفس منو بگیر
داغون میشم
تنم مورمور میشه
ولی فقط منو تو نیستیم
دلم میخواد بازم بیای پیشم

هیلا جمعه 6 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 08:37 ق.ظ http://persianblog.com

سارا جان به قول خودت چی میشه گفت.موعظه کنم که بلی اله و بله.نه فقط میگم زندگی مجموعه همه اینهاست.راههای رفته و نرفته.کوله بار تجربه.فقط یادمان بماند تو کوچه های بن بست نرویم.

علی جمعه 6 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 09:13 ب.ظ http://ha-ali-perspolisi.blogsky.com

سلام عالی بود منم یک عکس از اردو تیم ملی گزاشتم ببینی واقعا زد حاله

مست و خراب شنبه 7 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 01:32 ق.ظ http://mastokharab.persianblog.com

«کجاست نیچه که ببیند هنوز خدا نمرده است... »
سلام سارای سارا!
زیبا بود و غم انگیز...
من نوشته های غم انگیزرو دوست دارم!
موفق باشی و در پناه خدای مهربان...

هادی شنبه 7 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 08:20 ق.ظ http://www.doorbin.net/hadi

سلام . چند روز سرم شلوغ بود ...
راستی بابت اون شب ببخشید ... کارتم تموم شد ...
تا الان هم وقت نکردم برم کارت بخرم ...
آخه داشتم با یک دوست قدیمی که از من کمی رنجان بود توضیح می دادم ...
فکر کنم فهمیدی کی هست ؟

عروسک کوکی شنبه 7 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 10:29 ق.ظ http://ninijooneman.blogfa.com

سلام سارای خوبم......متنت رو نخوندم هنوز....فعلا وقت این کار رو ندارم اما حتما وقتی اوضاع روحیم بهتر شد میام و راجع به متنت که مطمئنم مثل همیشه پرباره نظر می دم.....فعلا خدافظ

محمد رضا شنبه 7 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 11:05 ق.ظ http://www.smrb.blogfa.com

خب!
قطعن امشب حالت خوب نیست!
هیچ وقت نشده بود که به معصومیت شعری، شک کنم!
فک نمی کردم این جمله رو از تو بشنوم!

علی شنبه 7 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 12:15 ب.ظ http://ha-ali-perspolisi.blogsky.com

سلام سارا جان این وب جدیدم هس اگه
www.iranmusic10.blogfa.com

بهروز(طلوع عشق) شنبه 7 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 12:22 ب.ظ http://behroozm2000.blogfa.com

آه ای یار
زخمهای دیرینه ام را با خود
به دل دریاییت ببر
و انها را عشق بیاموز
چرا که عشق آموختنی ست
و عاشق واگذاشتنی
رفتنی...
آری عشق ...
یکروز
از گرد و غبارِ انتهایِ کوچه پیدا میشود
و از زیرِ پنجره ی اتاقِ تو
که به انتظارش نشسته ای
بی که حتی کلاه از سر بردارد
میگذرد
و در گرد وغبارِ انتهایی دیگر
گم میشود .

====================
سلام دوست من... خوبی؟ اپم خوشحال میشم بهم سر بزنی....مرسی فعلا بای[گل][گل][گل]

******امید***** شنبه 7 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 03:01 ب.ظ http://omid24gharib.blogfa.com


v´¯)
`*.¸.*´
¸.•´¸.•*¨) ¸.•*¨)
(¸.•´ (¸.•´ .•´ ¸¸.•¨¯`•
_____****__________**** _______
___***____***____***__ *** ____
__***________****_______***____
_***__________**_________***___
_***سلام خوبی عزیز دلم _____***___
_***ازت ممنونم می شم اگه سر بزنی***___
__***راستی خیلی قشنگه____***____
___***_________________***_____
____***_____LOVE!_____***______
______***___________***________
________***_______***__________
__________***___***____________
____________*****______________
_____________***_______________

سلام دوست گلم خوبی ؟ مطالبت یکی از دیگری قشنگ تر وبتم بینظیر خوشحال می شم اگه قدم رنجه بفرمای و با حضور پر مهرت کلبه تنهایمو با حرفای شیرینت چراغونی کنید
فدای شما امید
موفقتر از این که هستی باشی
___________________--------------------______________________
شب بود و شمع بود ومن بودم و غم
شب رفت و شمع سوخت و من ماندم و غم
چون شمع نشستم که بسوزم سر راهت
چون اشک چکیدم که ببینم رخ ماهت
بیا بیا که سوختم همیشه به راه تو
بهشت را فروختم به نیمی از نگاه تو
_________________________---------------------____________
نمی یای؟.....
باشه...
هیچ اشکالی نداره...
فقط دیگه نه من نه تو...[گریه]

******امید***** شنبه 7 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 03:01 ب.ظ http://omid24gharib.blogfa.com

چرا لینکم نکردی

رضا قنواتی شنبه 7 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 05:46 ب.ظ

سلام سارا خانم
ببخشید شما نظرات دوستان رو میخونید یانه ؟
اگر که نمیخونید که چرا کادرنظردهید رو حذف نمیکنید ؟
اما اگر میخونید چرا جواب مردم رو نمیدید؟
متشکرم پسرخاله شما رضا
راستی دخترخاله پول عکس های من چی شد ؟ تو حسابم نبود از هادی آبیار پرسیدم گفت فرستاده

عروسک کوکی شنبه 7 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 06:40 ب.ظ http://ninijooneman.blogfa.com

خوندم عزیزم......یادته منم یه همچین نوشته ای داشتم.....اما حالا دیگه همه ی نوشته هام اینجوری شده.....احساسم رنگ نباخته.....کسایی که نگاهش می کنن رنگشو نمی بینن.....از غم و غصه گفتن جرات می خواد سارا.....جرات می خواد که چیزایی که دیگران همیشه روش چشم می بندن رو بیان کردن....تو این بار جراتش رو پیدا کردی که بگی داری له می شی....و این خوبه.......مواظب خودت باش که مثل من سقوط نکنی عزیز دلم...

مسعود یکشنبه 8 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 11:36 ق.ظ http://massoudx12.blogsky.com

سلام
این یکی پستت با همه فرق داشت و من اصلا ْ دوسش نداشتم :(
من برگشتم ٬ دوباره مینویسم ولی اگه تو بخوای اینجوری ادامه بدی دوباره میذارم میرمااااااااااااااا
باشه ؟
دوست دارم
منتظرتم......

مسعود یکشنبه 8 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 11:38 ق.ظ

راستی من ۶۱۶۱ بازدید کننده بودم :d

مریم یکشنبه 8 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 04:24 ب.ظ http://www.tabibeeshgh.blogfa.com/

سلام سارا خانم
وبلاگ جالب و جذابی داری. ممنون که به ما سر زدی. امیدوارم در تمام مراحل زندگی موفق باشی.
بای

َ یکشنبه 8 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 11:20 ب.ظ http://2KHTARE-ASHEGH.BLOGFA.COM

سلام من علی با با داداش مسعود معذرت دیگه از مطلبات نمیزارم

شهاب دوشنبه 9 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 10:17 ق.ظ http://10101365.blogfa.com

سلام وبلاگ خوبی داری ببینم چطوری آهنگ توی وبلاگت عمل میکنه؟ میتونی یه آهنگ هم برای من بذاری؟؟؟؟؟ منتظرم بای

مسعود دوشنبه 9 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 12:16 ب.ظ

تو که اینقدر دل سنگ نبودی :(

بودی ؟؟!

هادی سه‌شنبه 10 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 01:59 ق.ظ http://www.doorbin.net/hadi

وقت کنم چرا ...
می خونم ...

علی سه‌شنبه 10 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 02:50 ق.ظ

بوسه ی باد خزونی
با هزار نا مهربونی
زیر گوش برگ تنها
می گه طمعه ی خزونی

...

سهم من از بوسه ی باد
چی بگم ای داد و بیداد
همه زردی و تباهی
مردن و رفتن از یاد

از تبار درد سه‌شنبه 10 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 09:54 ق.ظ http://www.tandis-tanhaee.blogsky.com

سلام خوبی ؟
من آپ نیستم اما بیا تو وبلاگم یه خبراییییه
راستی من لینکیدمت ..اینم برای معرفتت ..منم لینک کن

علی سه‌شنبه 10 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 11:35 ق.ظ http://iranmusic10.blogfa.com

سلام وب خوبی داری واسه تبادل خبرم کن

مهدی بهرنگ راد چهارشنبه 11 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 05:13 ب.ظ http://www.mahdibehrang.persianblog.com

سلام ....چی بگم؟.....از خدا امید قدرت برگشت به نقطه صفر اصالت برای همه مان دارم.......آشناتر باش.....فعلا

حامد پنج‌شنبه 12 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 02:32 ق.ظ http://baran85.blogfa.com

سلام
از انجمن شعر گفته بودی
شما اون جا حضود داری؟

مرده متحرک پنج‌شنبه 12 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 12:16 ب.ظ http://marge-shirin.blogfa.com/







دست ها را باز در شب های سرد

ها کنید ای کودکان دوره گرد
مژدگانی ای خیابان خوابها

می رسد ته مانده بشقابها
در صفوف ایستاده در نماز

ابن ملجم ها فراوانند باز


سلام خوبید ممنونم که به گورستان احساساتم سرمیزنید و منو فراموش نکردید...از اینکه دیر جواب دادم و دیرآپ کردم از همه شما معذرت می خواهم...کی این حال ما خوب خواهد شد خدا می داند...برایم دعا کنید البته دعا برای من با بقیه فرق داره...منظورم را میفهمید؟....حال در گورستان باز منتظر شما هستم ...ایا برای دفن کردن احساسی دیگر میتوانم روی شما حساب کنم......

مرده متحرک پنج‌شنبه 12 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 12:17 ب.ظ


راستی می تونید لوگوی منو توی وبلاگتون قرار بدید....البته منم لوگوی شما یا لینک شما را در وبلاگم قرار می دهم...من منتظر جواب شما هستم حتی اگر این جواب نه باشد ....من منتظر هستم...موفق باشی
البته من این درخواست را برای همه دوستانم فرستادم نمی دونم چند نفر از شما ها جواب می دین ولی دوست دارم جواب بدین حتی اگه نه باشه گفتم حتی اگه نه باشه

علی پنج‌شنبه 12 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 05:49 ب.ظ http://www.sarfi.ir

سلام خسته نباشید
خیلی قشنگه آفرین و.......
به هم سر بزنید

علی پرسپولیسی پنج‌شنبه 12 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 06:48 ب.ظ http://www.iramusic10.blogfa.com

بابا من لینکت کردم تو هم من لینک کن دیگه سارا خانومم به مسعود میگم ها

پویا پنج‌شنبه 12 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 06:52 ب.ظ http://www.pesareshikamo.blogsky.com

سلام خوبی ؟
اپ کردم دوست داشتی یه سر بهم بزن
تا بعد خدانگهدار

علی پنج‌شنبه 12 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 06:53 ب.ظ http://www.iranmusic10.blogfa.com

لینک کردی

ابراهیم جمعه 13 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 12:10 ق.ظ http://ajdari.blogfa.com

سلام. مرسی از محبتت

از تبار درد چهارشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 09:28 ق.ظ

سلام دوست من
آپ که نمی کنی
حداقل بای ما آپ کردیم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد