آدمک ها

و من خسته تراز همیشه از جستجوی خویش آمده ام

آدمک ها

و من خسته تراز همیشه از جستجوی خویش آمده ام

منو ببخش اما تو رو نمی بخشم...

 

 

نگاه میکنم به نیم چکمه های سیاه نوک تیز،زیر میز کامپیوترم،نمی دونم چه فرقی با کفشای خاک خوردۀ دم در داره که اینقدر مغرور تو اتاقم جا خوش کرده.همیشه از کمد دیواری با درای قهوه ای کنار تختم می ترسیدم،از وقتی خیلی بچه بودم و سعی می کردم شبا وقت خواب چشمم بهش نیفته.مانتو های از مد رفته و مد شده با روسری های رنگارنگ و کیفای کوچیک و بزرگ آویزون شده تو همون کمد دوست داشتنی ،آره همون کمد که حالا دیگه ترسناک نیست.انتخاب هر کدومشون از گرفتن پولش سخت تر بود و من چقدر خوشبخت بودم. چقدر لذت می برم وقتی بهترین دوستم برای هر چیز جدیدی که می خرم خودشو بی تفاوت نشون میده...تا به مامانم بگم همه ی دوستام به من حسادت میکنن و مامان بگه : تو به این خوبی.....و من خوب بودم که به بهترین دوستم گرونترین آرایشگاه رو  برای جشن عروسیش  معرفی کردم و می دونستم بهترین دوستم مدتهاست برای یه جشن خودمونی هم پول کم داره....ولی من خوب بودم!چقدر از رفتار مغرورانه و گاهی بچگانه م در دلت حرص خوردی و چقدر لج منو با اون نامزد چیپست در اوردی و من راحت بدی هاتو به زبون اوردم... اما من خوب بودم....چقدر متنفرم وقتی برای رفتن به مهمونی از من لباس قرض می گیری.... تو رو می بخشم بهترین دوست من که برای حرف زدن با خوشتیپ ترین پسر شهر با من شرط بستی و من بردم ولی در حقیقت باختم...چون خوب بودم . و من چقدر از پسرهایی که تو قبل از نامزدیت دوست داشتی دل بردم....ولی به خدا من خوب بودم....حالا تو داری ازدواج میکنی و من تازه فهمیدم تو چقدر خوبی، چقدر بزرگ شدی و من دوستت دارم ! کاش فقط می فهمیدی من چرا اینقدر بد بودم؟! تو حالا نیمۀ گمشده تو پیدا کردی و من نه! چون نمی خوام تو باشم،نمی تونم تو باشم بهترین دوست من....چون خواستم تکیه کنم ولی تکیه گاه نباشم و من از دور تو رو می بینم و نمی خوام نمی تونم تو باشم..... به تو میگم چقدر از پسرهای شهر بدم میاد و تو باور نمیکنی!چقدر تنهام وتو باز باور نمیکنی!و من چقدرخجالت میکشم به تو بگم نیمه ی گم شدمو تنها تو خواب می بینم و رویا!چقدر می ترسم از اینکه هیچوقت گمشده ای وجود نداشته باشه و تو باور کنی!

 

دست می کشم

به لاشه ی خاطرات

و ذهن بو میگیرد از کسانی که گذشته اند

و بعد شروع می شوم

در این مکعب سخت

که ضلع هایم را به بازی میگیرد

در بلندی ناخن هایم

کودکیم را کوتاه می کنم

جا می مانم

در دفتر های کاهی که رنگ انار گرفته اند

تا خیال پایین آمدن نداشته باشم

از شبهایی که مادر برایمان غُصه می گفت!

                                                                             «شعر از سارا»

  

 

نظرات 32 + ارسال نظر
هادی شنبه 25 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 02:38 ق.ظ http://www.doorbin.net/hadi

سلام ...
تو رو به خدا منو ببخش ...
منو ببخش ..
پس من هم نمی بخشمت

وحید شنبه 25 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 10:10 ق.ظ http://www.Only-Vahid.Blogfa.com

منو ببخش اگه واسه چشمای تو خیلی کمم تویه فرشتهای و من خیلی باشم یه آدمم
سلام امیدوارم حالت خوب باشه . ممنون که بهم سر زدی .
شعر جالبی بود که گذاشتی . بازم بهت سر میزنم . فلا بای

عروسک کوکی شنبه 25 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 11:08 ق.ظ http://ninijooneman.blogfa.com

سلام.......اون کمد رو منم داشتم....منم می ترسیدم..........چه خوب نوشته بودی....همه ی ما فکر می کنیم خوبیم و بعدها می فهمیم که چقدر بد بودیم.......

در بلندی ناخن هایم

کودکیم را کوتاه می کنم

جا می مانم

این قسمت شعرت واقعا محشر بود............واقعا!!!عالی بود.....

مسعود یک یه دونه شنبه 25 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 11:38 ق.ظ http://www.massoud-gh.blogfa.com

ببخشید که نتونستم بیام سرم شلوغ بوده
ولی خدایی هیچ سوالی نداری یعنی همه چیزو می دونی ؟؟؟
پس من یه سوال می کنم پشه ها روزا کجا میرن؟

مریخی (بهروز) یکشنبه 26 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 02:11 ب.ظ http://behrooz66.blogfa.com

آنکه پر نقش زد این دایره‌ی مینایی ... کس ندانست که در گردش پرگار چه کرد...

از تبار درد یکشنبه 26 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 05:08 ب.ظ http://www.tandis-tanhaee.blogsky.com

سلام سارا
شرمندم
که نیومدم
یعنی ذیر کردم آخه یه هفته نبودم
منم آپم منتظرت

احسان یکشنبه 26 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 05:55 ب.ظ http://www.ehsun.blogfa.com

بسیار قابل تقدیر...
...
خانم جان من کی همچین شکری خوردم که آدمها همه باید از غم و غصه هایشان بنویسند ؟ یا مثلا باید نوشته هایشان را ۱۰۰۰ بار ویرایش کنند تا قشنگ بشود ؟!
بابا من را چه به این فتوا دادن ها...
اما اگر اسم این ؛سه روز آدم شدن؛ را می گذاری از دنده ی چپ بلند نشدن و قشنگی های زندگی را دیدن...

علی دوشنبه 27 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 12:36 ق.ظ http://barakat.blogsky.com

سلام

از دو پست قبل :

۱.
خوش به حال عروسک کوکی (نیش)
این ترانه رو نخون ! صدای تو ممنوعه
(ترانه ی قشنگی بود. گرچه یه جاهایی وزنش می لنگید)

۲. جالبه بود. تلفن و سیم و گوشی ...

۳. مرد شرقی خوش آهنگ تر از دو تای قبلی بود.
(یه ذره برام سخت بود. هر جا تو این شعر من می یومد من یاد شما می افتادم و فکر می کردم شعر از زبان شماست.)

۴. یعنی چی که سنگ خواب فواره شدن می بیند ؟

۵. عزیزم جشن میلادت مبارک ...

از پست قبل :

چرا پس اینجوری کردن. این همه برا مسجد ها تو ایران هزینه می شه درست همون جا که باید ثمره این همه پول خرج کردن دیده بشه افتضاح به بار می یاد.

(اسم دوستتون منا mena ست؟ )‌

چشم دریا غرق قاب عکس غروب

چشم غروب غرق قاب عکس دریا

این پست :

۱. من خودم هم به گذشته فکر می کنم از بچگی هام خنده ام می گیره

۲. راستش بین ما خیلی مد نیست وقتی کسی مثلا چیز جدیدی خرید بهش تبریک بگیم. البته تبریک می گیم ولی اگه نگیم طرف برداشتش این نیست که بهش حسودی می شه.

۳. لباس قرض گرفتن ...

۴. من چقدر از پسرهایی که تو قبل از نامزدیت دوست داشتی دل بردم !!!‌ ... جالبه.

۵. خط خط این شعر قشنگه ولی وقتی تموم می شه آدم احساس می کنه اتفاقی نیفتاده. یه جوریه.

زندگی جاری ست ...

عصیانگر دوشنبه 27 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 07:06 ب.ظ http://www.osyangaran.blogfa.com

سلام سارا جان
ممنون که به من سر زدی
ببخش که دیر اومدم
خیلی زیبا می نویسی
قالب وبلاگت هم که دیگه محشره
شاد باشی

نیلو نمکدون دوشنبه 27 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 11:18 ب.ظ

سارا ویلاگمو هک کردن :((((((((


دلم واست تنگ شده

هیچ کس سه‌شنبه 28 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 01:48 ق.ظ http://nobody13.blogfa.com

شاید...
شاید هم...
ولی...
...

هیچ کس سه‌شنبه 28 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 01:51 ق.ظ http://nobody13.blogfa.com

ولی دست به داستانت خوب
...

علی سه‌شنبه 28 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 02:51 ق.ظ http://zendegijarist

مُنا رو تو رسم الخط فارسی مونا می نویسن. :))

(به کامنت شما تو وبلاگ ام جواب دادم.)

پناهنده عشق سه‌شنبه 28 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 12:57 ب.ظ http://www.dar-panahe-eshg.blogfa.com

فوق العاده زیبا بود[نیشخند]
من که لذت بردم [چشمک]
اگر لایق دونستی یه سری به من بزنید[خجالت]
ممنون میشم
فلان
بای[گل]

فرزانه سه‌شنبه 28 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 04:13 ب.ظ http://www.shingsion.blogfa.com

سلام سارا جان..
سوال من اینه که معرفی گرون ترین آرایشگاه به دوستی که می دونی bipoole ... چی باعث می شه کسی این کارو بکنه؟
اما تو خوبی که اعتراف می کنی . بهت حسودیم شد.

راستی در مورد اون قسمت از داستان که گفته بودی اغراقه باید بگم اصلا اصل مطلب همین که لزومی نداره یک آدم فرضا ۴۰ ساله دچار مشکلات خانوادگی باشه تا دلش بخواد به زندگیش رنگ جدیدی بزنه. آدما از یکنواختی خسته می شن.حتی اگه همه چیز بطور یکنواختی خوب باشه.

ممنون از اینکه سر زدی.
تا بعد.

فرزانهص چهارشنبه 29 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 08:36 ق.ظ http://www.shingsion.blogfa.com

سارای عزیز من اصلا منظورم این نبود که این کار از روی بد جنسی بوده . جمله من سوالی بود.
صاف و ساده بودن تو هم از نوشته هات p یداست .
p یروز باشی.

فرزانه چهارشنبه 29 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 08:36 ق.ظ http://www.shingsion.blogfa.com

سارای عزیز من اصلا منظورم این نبود که این کار از روی بد جنسی بوده . جمله من سوالی بود.
صاف و ساده بودن تو هم از نوشته هات p یداست .
p یروز باشی.

مسعود یک یه دونه چهارشنبه 29 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 09:56 ق.ظ http://www.massoud-gh.blogfa.com

سلام
اول بایذ ببین طرفت چقدرمغروره؟
منطقی هست؟
کتاب می خونه؟
با خصوصیاش اول باید آشنا بشی ببینی که درکت می کنه
اگه بهش بگ فکر نمی کنه از بی رفیقیه و می خوای با اون کلاش بذاری
و هروقت که نگاش می کنی باد ذوقو تو چشاشت ببینه البته اینم باز به جنبه طرف داره بعضی موقع ها این ذوق همون لبخند کوچیکه
مثلا ه روز که به همه اخم می کنی به ان که رسیدی بخند یا اگه نشد که چش تو چش بشید برگرد و یه لبخند کوتاه بزن ولی نه زیاد سریع باشه نه زیاد آهسته
تا اونجایی که شد گفم اگه بازم انا نشد بگو یه چز دیگه بذارم
و یه چیزه دیگه دخترا حق انتخاب دارن
تا بعد

هیچ کس چهارشنبه 29 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 03:41 ب.ظ http://nobody13.blogfa.com

...

behshad ( Booter ) yahoo 7.5 چهارشنبه 29 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 05:46 ب.ظ http://www.booter-rasht.blogsky.com

salam khobi sara jan hal let che toreh khobi behshad hastam chi kar kardy? natijeh grefty shoma ?
dar mored on mozoh
migam moafagh bashy
behshad
bye
mikhastam etelah peda kanm

دنیا پنج‌شنبه 30 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 11:04 ق.ظ http://afsanedonya.blogfa.com

سلام سارا جونم
خوبی عزیزکم؟
مرسی که به من سر زدی خوشگلم
کاش مسعود میفهمید من چی میگم ولی افسوسسسسسس
بازم بیا
من آپم

عروسک کوکی پنج‌شنبه 30 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 11:24 ق.ظ http://ninijooneman.blogfa.com

سلام.....مرسی از شعرت.....خیلی قشنگ بود....من هم اونو رها کردم و هم خودم رو رها کردم از یه بند............اما فکر نکنم اون هیچ وقت از بند غرورش رها بشه.....

مترسک آبی جمعه 31 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 08:39 ب.ظ http://abitarinmatarsak.blogfa.com

سالهاست که قلب را...انکار کرده ایم و در..." سر "... زندگی می کنیم سالهاست که... بودن ...را با... ماندن ...اشتباه گرفته ایم رسم غریبی است این...بودن و این...ماندن …

الناز شنبه 1 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 11:53 ق.ظ http://www.talangor86.blogfa.com

من دلم غصه گفتنه مامانمو می خواد دلم تنگه

وهم سبز یکشنبه 2 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 12:21 ق.ظ http://vahmesabz.mihanblog.com

رهایی رویا بود
و زنجیر خاطرات
دست از سر پای رفنم بر نمی داشت
ریشه های من گندیده بود و ساقه ام
از ماندن ترک بر می داشت .
.................
آفرین
عالی بود ...

محبوب عسل سه‌شنبه 4 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 09:14 ق.ظ http://mahboobeh-shab.blogfa.com/

سلام سارا جونم
دلم برات تنگ شده
یه سر بهم نمی زنی؟؟؟؟؟؟؟////
منتظرم
به خونه ی جدیدم بیا
راستی مطلبتم واقعا؛ قشنگ بود
یا حق!

مسعود یک یه دونه چهارشنبه 5 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 03:16 ب.ظ http://www.massoud-gh.blogfa.com

سلام
خوبی ؟
نیستی نمیای
راستی جوابم چطور بود تو روت نیگاه کرد؟؟:دی

مرد پرهیزکار پنج‌شنبه 6 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 04:56 ق.ظ http://iparsaman.blogsky.com

سلام زهرا جان:
وبلاگت خیلی زیباست...
موفق باشی...

مرد پرهیزکار
http://iparsaman.blogsky.com
iparsaman@gmail.com

از تبار درد پنج‌شنبه 6 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 01:27 ب.ظ http://www.tandis-tanhaee.blogsky.com

سلام سارا
خوبی ؟
شرمندم که دیر شد
اخه دارم می خونم برای کنکور
اومدم بگم برای آخرین بار آپ کردم
آهنگ بهار زندگیمم گذاشتم روی وب

بهروز(طلوع عشق) شنبه 8 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 09:43 ق.ظ http://behroozm2000.blogfa.com

آدما حرمت این پنجره ها رو میشیکنن
با نگاه زردشون ، دل بهارو میشکنن

لهجه ی سلامشون ، بوی خدافظی میده
دل نازکم از این آدما خیلی رنجیده

میدون مسابقس ، بازیه دل شکستنه
قهرمان میشه با سر، هر کسی نارو بزنه

میون این آدما ، چطور باید بُر بخورم
مثل ابرا بازم از ، بارون دلتنگی پُرم

تو که درس کینه رو ، مشغول دوره کردنی
نگا کن دلت شده ، رنگ سیاهه روشنی

کاش دوباره حرفی از عاشقی در میون باشه
هر کی هر چی که میگه ، تو دلشم همون باشه

کاشکی آدما با هم یه ذره مهربون بشن
فصل پیوند گُلاس ، کاش همه باغبون بشن

میدون مسابقس بازیه دل شکستنه
قهرمان میشه با سر هر کسی نا رو بزنه...
[گل][گل][گل]
سلام دوست من...... خوبی؟اپم خوشحال میشم بهم سر بزنی مرسی فعلا بای[گل][گل][گل]

پناهنده عشق شنبه 8 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 12:43 ب.ظ http://dar-panahe-eshg.blogfa.com

بدوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووو
بدووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووو
بدوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووو

در پناه عشق آپدیت کرد
منتظر شما هستم
بای

راستی فوق العاده زیبا بود

Sinless Girl دوشنبه 10 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 10:01 ق.ظ http://www.ranking.blogfa.com/

دست می کشم به لاشه ....

so nice

شعرت خیلی زیبا بود

موفق باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد