آدمک ها

و من خسته تراز همیشه از جستجوی خویش آمده ام

آدمک ها

و من خسته تراز همیشه از جستجوی خویش آمده ام

سلامی شبیه یک بوسه...

 

 

این روزا خیلی درگیر این ترانم...

 

دوباره دل هوای با تو بودن کرده

نگو این دل دوریه عشقتو باور کرده

دل من خسته ازین دست به دعاها بردن

همه ی آرزوها با رفتن تو مردن

حالا من یه آرزو دارم تو سینه که دوباره چشم من تو رو ببینه

واسه پیدا کردنت تن به دل صحرا می دم

آخه تو رنگ چشات هیبت دنیا رو دیدم

توی هفت تا آسمون تو تک ستارۀ منی

به خدا ناز دو چشماتو به دنیا نمی دم.

 

 

 

عجیب نیست

در فنجان قهوه هم خلاصه می شوم

در شکل های معلول

و اسمی داغ که می ماسد توی دهانم

یاد گرفته ام دروغ بگویم

یا چیزی شبیه به شعر

و زیرش را امضاء نکنم

شاید پیدا شوی در خراشیدگی هایم !

«شعر از سارا»

 

 

خواب که نمی‌بینم انگار مرده‌ام...

 

شب‌هایی را که خواب نمی‌بینم دوست دارم،
روزهایی که تورا
خواب که نمی‌بینم انگار مرده‌ام
و تورا
تورا در شبی خواهم دید

که خواب نمی‌بینم


بی‌گاهان خواهم مرد
بی‌گاهان خود را در آینه ترور خواهم کرد
بی‌گاهان خود را از پیچ جاده
به ابدیت دره خواهم سپرد
من روزها را پیشاپیش کشته‌ام،
در شب‌هایی که چون خشکی
در تاریکی
از کنار لحظه‌ها آرام گذشته‌ام


 

خانه ی تو اینجا
پیش ماشین ها
خانه من خیلی دور
ساده
روی دفتر نقاشی
می شود بالا
کلاغ کشید با ابر
می شود حتی
همه چیز را مسخره کشید
مثل من و خانه ام
و
امضائی خیلی بد


 

کرمها جشن گرفته اند
از اینکه
روزی
مرا
خواهند خورد
و تو که همیشه در قلب من بودی
باید فراموش شوی
آنها تو را هم می بلعند


 

انگار
ولگرد شده بودم
به جستجوی نشانی ات
به تمام جهان سر زدم
اما نبودی
به دور رفتم
حتی به سرزمین خوشبختی
در افسانه های پدربزرگ
که حقیقت نداشت
هیچ کس نبود
انگار
تو هم ولگرد شده بودی


 

از تو که گریختم
آسوده بودم که دیگر نیستی
تا
بلند بلند دوستت بدارم
و تو
دروغم را نشنوی


فاجعه ی اعصاب خرد کنی به نام سریال نرگس...

 

شاید بسیاری از منتقدان و بینندگان سریال «نرگس» به دلیل حضور مرحومه پوپک گلدره در نقش «نرگس»، هیچ گاه نخواسته یا نتوانستند این سریال را آن طور که باید نقد کرده و اسیر احساسات شدند
اما زمانی که پوپک گلدره رفت و سریال «نرگس» کم کم با حضور «ستاره اسکندری» شناخته شد، کم کم اشتباهات بزرگ کارگردان و نویسنده و ... عیان شد. بنابراین، در این جا بر آنم، تنها به بخش کوچکی از انبوه مشکلات این سریال اشاره کنیم.



میتوان روی تمام کلیشه ها و باورهای جامعه خط بطلان کشید. چرا نمیشه بدون داشتن یک ذره عقل و سواد و هنر و استعداد و خوشگلی ، یه پسر پولدار و خوشگل و خوش تیپ را تور زد؟!!...

واقعیتهای تلخ اجتماعی مثل فقر رو به صورت کاملا ملموس و باور پذیر به تصویر کشیده!....

 

آخرین ، پیچیده ترین و ناشناخته ترین روشهای روانشناسی رو آموزش داده!...

 

این سریال نقاط قوت بسیاری داره!... مثلا ریتم تندش روی هرچی فیلم اکشن است رو کم کرده و اتفاقات فیلم ، خیلی فوری و در عرض بیست قسمت به نتیجه میرسد...!

 


تعلیمات اجتماعی این سریال اونقدر جذاب و لطیف است که نمیشه از دیدنش چشم پوشید!...

 

یک دختر جوان مدافع همه افراد ، عقل کُل و بزرگتر فامیل خواهد بود

 

این سریال ارزش و جایگاه واقعی روابط خانوادگی و احترام و ارزش قائل شدن برای همسر را به همگان نشون داده!...