آدمک ها

و من خسته تراز همیشه از جستجوی خویش آمده ام

آدمک ها

و من خسته تراز همیشه از جستجوی خویش آمده ام

تباه

 

 

اگه  می بینی روزم سیاه ِ

اگه می بینی حالم خرابه

اگه می بینی چشامو بستم

گوشه ی این دنیا تو هم نشستم

اگه می بینی صدام گرفته

یا اینکه بغض تو گلوم نشسته

واسه اینه که دل شکسنم

عاشقته به پای تو نشسته...

برات می خونم که بدونی زندگیم تباه شد

همه آرزوهام تو کویر قلبت سراب شد

می خوام حرفای دلمو که شده عقده بزنم

می خوام سیاهی فکرمو رنگ سفید بزنم

آره قانون اول فکرم اینو بهم می گه

که باید بگذریم از جونمون واسه ی همدیگه

قرار دوم ما نگو که یاد تو نمیاد

باید گوش می کردیم به هم نباشیم حزب باد

هیچ توجیهی نداری واسه کارات می دونم

باید زودتر می فهمیدی که بدون تو می تونم

نیاز من محبت تو بود تو چارچوب خونه

بهم می گفتی روانی کردی دلمو دیوونه...

آره روانیم تو منو روانی کردی

تو رفتی کنارو منو تماشا می کردی

کشتی منو با همه وجود و احساس

بدون این کار تو واسه من پایان دنیاست...

با تو بخاطر تو از زندگیم گذشتم

اما نمی دونستم این دستات نیست تو دستم...

حالا که دیگه تنهای تنهام

حالا که دیگه تو نیستی همرام

حالا که دیگه ازم گذشتی

بهم بگو به پای کی نشستی

برو که دیگه میاد یه روزی

تو آتیش عشق من بسوزی

برو عزیزم خدانگهدار  

دوسِت دارم برای آخرین بار !  

 


پ.ن : چشام از جنس بارونه که می سوزوندش خورشید

تو رو می بخشمت اما کسی جز من نمی بخشید

تو رو می بخشمت اما نه اینکه باز برگردی

می خوام یادم بره کی بودی و با من چه ها کردی

به تعداد دلای ما به شهر قصه راهی هست

گذشتم از گناه تو ، باور کن خدایی هست ! 

خدایی هست ...  

  

                                   (برای علی وآموختنی هایش)                                         

نظرات 11 + ارسال نظر
reza tala جمعه 13 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 01:43 ق.ظ http://par3ha.blogfa.com

اول شدم مثل اینکه




شعر قشنگی بود
....


در ضمن مرسی از اینکه اشتباهمو تو نظرات نوشتید

رفتم جستجو کردم فهمیدم اون دختره که اون شعرو تو فیلم سربازهای جمعه دکلمه میکرد اندیشه فولادوند بود نه مریلا زارعی

خودم فیلمو دیده بودم ولی خیلی وقت پیش


شعری که تو فیلم خوند رو نوشته بودم تو کتابم


که کاملشو از وبلاگ شما پیدا کردم



در ضمن عذرخواهی می کنم از اینکه بدون اجازه شما مطلبتونو تو وبلاگم گذاشتم.

reza tala جمعه 13 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 03:27 ق.ظ http://par3ha.blogfa.com

سلامی دوباره



می خواستم بگم باز هم بدون اجازه از عنوان وبلاگت تو پست جدیدم استفاده کردم

و
من
خسته تر از همیشه
ار جستجوی خویش امده ام

علی شنبه 14 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 09:40 ق.ظ

سلام.سارا جون امید وارم همیشه شعرت بیاد
آخرش ۱ شعر تقدیم نکردی به من
واست دارم

سلام .منم علی چهارشنبه 18 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 05:43 ب.ظ

آره اون منم که سارای عزیز
چشم از بدی هایم پوشاند
و یک قطعه از وجودش را به من تقدیم کرد

سرخپوست کوچک پنج‌شنبه 19 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 01:11 ب.ظ


سلام بهونه قشنگ من برای زندگی
بازم منم همئن دیونه ی همیشگی
همون عاشق دلشکسته پاپتی

reza tala شنبه 21 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 02:24 ق.ظ http://par3ha.blogfa.com

سلام

مرسی از اینکه به وبلاگم اومدید



راستش من از سایت ایرانی www.axprint.com برای آپلود عکسهایم استفاده می کنم و برای عضو شدن فکر کنم دعوتنامه می خواد که براتون می فرستم.

reza tala شنبه 21 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 02:34 ق.ظ

دوباره سلام


رفتم سایت عکس پرینت متوجه شدم که دعوتنامه نمی خواد
پس می تونی بری ثبت نام کنی


پاینده باشی

وحید یکشنبه 22 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 12:55 ق.ظ http://baharezendegi.mihanblog.com/

سلام
شعر قشنگی بود
اره خدایی هست
ولی عشق کشک و دوغه
اخه همش دروغه
خوشحالم می بینم اپیدی
تا بعد
یا حق

ساناز شنبه 28 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 07:35 ب.ظ

سلام .منم علی شنبه 25 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 04:50 ب.ظ

می دونم می بینمت 1 روز دوباره توی دنیایی که آدمک نداره

علی اهواز سه‌شنبه 5 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 10:13 ق.ظ

سارا جون ممنونم که هنوز اسم منو از وبلاگت برنداشتی. دوست دارم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد