آدمک ها

و من خسته تراز همیشه از جستجوی خویش آمده ام

آدمک ها

و من خسته تراز همیشه از جستجوی خویش آمده ام

نانی همستر کوچولوی من ...

  

این پست با تمام پست های قبلی فرق داره تو این پست من یه حیوون کوچولو دارم یه همستر به اسم نانی ،وقتی عکسای همسترو تو سایت دیدم تصمیم گرفتم هر طور شده یکی بگیرم اما تو شهر کوچیک ما کمتر کسی می دونست همستر چیه .به آمی گفتم وآمی کمکم کرد تا جای فروششو پیدا کنم و این چند روز طول کشید تا خود آمی شب بهم اس ام داد که سارا برات یه همستر خریدم خیلی هم هانیه و فردا من با تمام احترامات  وتشریفات اوردمش خونه .  

اینم عکسشه : 

    

  

   


 

پ.ن : 

روزای تلخ وسوت وکور پشت دره داره میاد 

بذار بیاد غریبه نیست غمه عمرمو می خواد عمرمو می خواد...

سال نو مبارک...

 

 

سال نو مبارک
خداوندا در این سالی که در پیش است
نمی دانم چه تقدیری مرا فرموده ای ؛ لیکن
در آغاز طلوع روشن سالی ؛ که می آید
کمک کن تا رها سازم ز خود
من کوله بار یک هزار و سیصد وهشتاد و هشت افسوس
هزار و سیصد وهشتادو هشت اندوه
خدایا مهربانم کن
تو چشمان مرا با نور خود بگشا
تو لبخند رضایت را عطایم کن
بفهمان زندگی زیباست
خداوندا ؛ تو راه سبز ایمان را نشانم ده
تو نیکی پیشه ام فرما
که راه حق صبورانه بپیمایم
و هرگز من نباشم از زیانکاران
رفیقا ؛ مهربانا ؛ عاشقم فرما
مرا در شط پر مهر گذشتت ؛ شست و شویم ده
تو پاکم کن ؛ قرارم ده
کریما ؛ دست های گرم و لبخندی عطایم کن
تو ای نزدیک تر از من به من
اینک مرا دریاب پناهم ده
عزیزا ؛ پاسدار حرمت هر لحظه ام فرما
تو ذکرت را عطایم کن
که با یادت دلم آرامش یابد
حبیبا قدردان خوبی ام فرما
تو گرداننده دل ها و چشمانم
تو ای تدبیر بر هر روز و هر شامم
تو چرخاننده احوال این دنیا
بگردان حال من را سوی آن حالی که می دانی
تو آرامش عطایم کن
تو ای آموزگار پاک خوبی ها
تو راه مهرورزی را نشانم ده
بگیر این دست تنهای مرا در دست پر مهرت
طبیبا ؛ ای که نامت مرهم دردم
شفایی مرحمت فرما
تو را می خوانمت اینک
اجابت کن مرا ای منتهای راه رهجویان
تو بر مینای این هستی
رضا بودن عطایم کن
که من همراه هر سختی
بجویم گوهر پنهان و زیبای گشایش را
خدایا مزه پاک عطش را بر لبان تشنه ام بنشان
بنوشان جرعه ای از آن طهور ناب روحانی
مرا مست می جام حضورت کن
برای محو تاریکی بسوزان جهل من را
شعله ام گردان
مرا در این زمان پر شر و غوغا
در این سرمای پر سوز و سکوت
سایه های سرد یاری کن
و با تدبیر پر مهرت
سحرگاهان سروش سبز سیمای سعادت ساز ساقی
هدیه ام فرما
خداوندا
نمی دانم چه تقدیری مرا فرموده ای اما
برای مردمان خوب این وادی
عطا فرما
هزار امید
هزار و سیصد آگاهی
هزار و سیصد و هشتاد بهروزی
هزار و سیصد و هشتاد و نه لبخند زیبا را
عطا فرما عطافرما