آدمک ها

و من خسته تراز همیشه از جستجوی خویش آمده ام

آدمک ها

و من خسته تراز همیشه از جستجوی خویش آمده ام

اگردر تو حس روئیدن باشد در کویر هم سبز خواهی شد

 

با آمی تصمیم گرفتیم که صبح قبل از رفتن به سر کار بریم پارک نزدیک خونمون و صبحونه رو اونجا بخوریم ساعت 6 صبح با اکراه از خواب بیدار شدم و رفتم تو حیاط و دیدم که آسمون گرد وخاکه و این یک چیز طبیعی توی شهر ماست ،به آمی اس ام اس دادم که هوا خاک شده چکار کنیم که اونم جواب داد ضایع ست اگه بریم خلاصه افتاد برای روز بعد که هوا نسبتا خوب بود من فلاکس چای و لیوان آماده کردم و آمی هم قرار بود بنا به دستور من کیک شکلاتی بیاره و ساعت 7 نزدیک پارک بودیم  و رفتیم یه جا نشستیم و تو گرما چای داغ با کیک شکلاتی خوردیم و به چیزای بی مزه از ته دل خندیدیم تا ساعت حدود 8 بلند شدیم و رفتیم سر کارمون . 

شوهر خواهر عزیزم گفت که عکس همسترشو بذارم تو وبلاگم و شدیدا بهش علاقه داره و الان مسافرته وپانی پیش من امانته و من وقتی نگاش می کنم دلم می سوزه مثل بچه ای که پدرمادرش ولش کرده باشن اما من دوسش دارم و نمی ذارم نانی اذیتش کنه .من هیچوقت نانی رو پیش کسی تنها نمی ذارم  پیش هیچکس . 

بعضی شبا نانی در قفسشو باز می کنه و نصفه شبا برای خودش ول می گرده داداشم می گه دو بار نانی رو نصفه شب بالای تخت رو شکمم گرفتم و گذاشتم تو قفسش و من کلی خندیدم و قربون صدقه نانی و کاراش رفتم و تا اون شب که حس کردم چیزی سریع از روم رد شد و من با ترس از جام پریدم و تو تاریکی دیدم که نانیه و جالب اینجاست که وقتی منو از خواب ناز بیدار کردمنم با ناز گذاشتمش سر جاش اما آمی هیچوقت جرات نمی کنه با زنگ و اس ام اس بیدارم کنه چون شدیدا واکنش نشون می دم و اونم از عصبانی شدنم به شدت می ترسه .   

 

 این عکس پانیه تو دست من

  

اینم نانی نازنازیمه  

  

 

معضلی به نام miss call

موبایلمو بر حسب عادت یا احتیاط تو جیب شلوارم می ذارم تو تاکسی کیپ هم نشستیم ویبره گوشیم تکونم می ده دستمو می برم تو جیب شلوارم و به زور تو حالت نشسته گوشی رو از جیب شلوار لی تنگم می کشم بیرون می بینم آمی میس زده یعنی به یادتم.تو پیاده روی شلوغ دارم می رم ویبره گوشیمو حس می کنم تو خیابون مانتوی کوتامو می زنم کنار گوشیمو در میارم می بینم آمی میس زده یعنی به یادتم . تو خونه آخر شب گوشیم زنگ می خوره بابام مشکوک نگاه  می کنه می خواد بفهمه کیه این وقت شب می بینم آمی میس زده یعنی به یادتم.گوشی رو می ذارم روی ویبره کسی صداشو نشنوه و می گیرم که بخوابم داره خوابم می بره صدای ویبره تو سکوت شب بیدارم می کنه گوشی رو بر می دارم می بینم آمی میس زده یعنی به یادتم .دارم ظرفا رو می شورم دستم خیس آب و کفه گوشیم زنگ می خوره دستامو سریع می شورم می پرم سمت گوشی می بینم آمی میس زده یعنی به یادتم .دارم با رئیسم حرف می زنم گوشیم زنگ می خوره رئیسم ساکت می شه عذرخواهی می کنم گوشیمو بر می دارم می بینم آمی میس زده یعنی به یادتم.بهش اس ام اس میدم و بخاطر یاد کردنای بی وقت و بی مزه ش هر چی از دهنم در بیاد بهش می گم یعنی منم به یادتم .

 

صبر صبر تا کی ؟ 

مگر من یعقوب زمانم که تو  

بوی پیراهنت را  

از چشمانم دریغ می کنی   

 

 

پ .ن: و خاک عالم تو سر کسی که miss call رو یاد ملت داد . 

 

 

 

فقط یک شب با تو

 

 

آمی ساعت 7 صبح اس ام اس داد که سارا اگه هنوز نرفتی دفتر چند مین بیا سر خیابون کارت دارم  به نفعته .منم سریع جواب دادم که 5 مین دیگه سر خیابونم و۱۰۰ جور فکر کردم تا رسیدم ودیدم اونم ایستاده گفتم سلام  چی شده؟ گفت مانتوم بهم میاد؟ سر تا پاشو نگاه کردم گفتم آره قشنگه خوب چیه؟ گفت همین خواستم بگی مانتوم بهم میاد یا نه  !! من اون لحظه هر چند کارم دیر شده بود وکمی نگران شده بودم اما چاره ای نداشتم جز اینکه تو خنده همراهیش کنم تا صبحم خراب نشه و بعد خداحافظی گفت که هر روز قبل کار بیام تا بهم انرژی بده و واقعا که من هیچ صبحی اینجوری نخندیده بودم .   

هوا خیلی گرمه تا برسم دفتر هلاک شدم هر چند که کوتاهترین راه رو تاکسی می گیرم و وقتی می رسم دفتر کولرو روشن می کنم کار نمی کنه و باد داغ می ده و همین الان که دارم می نویسم توی دفترمو و به شدت گرمه و رئیس محترمم درو چار لنگ وا کرد ورفت اما من به این امید اینجام که می رم خونه جلوی کولر گازیمون دراز می کشم وچای داغ با کیک می خورم وافسانه افسونگر نگاه می کنم .  

کار من زیاد شده و من باید بخاطر حساسیت در کارم حواسمو شش دنگ جمع کنم و رئیس محترمم منو مثل 1000 پا می بینه  و انتظار داره من همه کارارو سریع ردیف کنم بی هیچ اشتباهی و چقدر خسته می شم که فقط اشتباهات من رو می بینن  اما وقتی می رم خونه می فهمم که خونه چه آرامشی داره حداقل کسی نیست که بخواد مدام چیزی رو بهت گوشتزد کنه .  

دغدغه مشتری هامون دغدغه من می شه تا با هر غر زدن و گیر دادنشون بخندم و اونا با تعجب بهم نگاه کنن ویواشکی لبخند بزنن .دستگیره خراب در و صدای وحشتناک کولر گازی وپوستر روی دیوار و خرابی پرینتر و نازکی برگه های A4 که هیچی....  به رنگ لاک ناخن منم کار دارن آخه . 

این روزها چه عجیب شدم برای اومدن سر کار یا حتی بیرون و رفتن به مهمونی جلوی میزتوالت ایستادن و کمی میکاپ زجر آورترین کار ممکن شده وصبحی که به خودم امید می دم که امروزو فقط به شستن صورتم اکتفا کنم یه بار سنگینی از روی دوشم برداشته می شه و وقتی با قیافه پریشون میام دفتر هر کسی که برام اهمیت داره منو چه شکلیه ببینه مدام میان و میرن  و برای جبران شرمندگی زیباییم فرداش جبران می کنم تا کلی تغییر کنم و این تغییر هم کلی به چشمشون بیاد.

مامانم بیچارم مجبور شد بخاطر همستر کوچولوم کمدشو عوض کنه چون نانی علاقه زیادی به رفتن تواون کمد داشت حالا اون کمد خالیه ونانی یه شب اونجا بود ومامانم در کمدو قفل کرده بود تا زنگ بزنم تو سفر به مامان و بپرسم که کلیدو کجا گذاشته و نانی نمی تونه بیاد بیرون و وقتی درش اوردم برای اولین بار نانی آروم بهم چسبیده بود و من بهش قول دادم که بیشتر مواظبش باشم و فهمیدم که حداقل دوستم داره شاید . 

 شب بهش اس ام اس دادم :من صبورم اما چقدر با همه عاشقی ام محزونم . 

 وقتی زنگ زد قبل سلام گفت که این چه اس ام اسی بود بهش دادم و قبل جواب من سوالش یادش رفت و از روز شلوغ کاریش گفت و کار من اینه که هر شب صداشو ضبط کنم و چندین بار گوش کنم و آخر سر حذفش کنم . 

 هر چند این روزها خیلی از زندگیم راضی نیستم از موقعیت کاری و اجتماعی و رابطه عاطفیم از بد احوالی مادرم و کینه از پدرم و دوری از خواهرم  زندگی تو یه شهر بد آب وهوا با مردمی تقریبا بی فرهنگ تو این حال و هوای بد شهر من وحال و هوای بد خودم تنها کسی که موقتا به زندگیم امید داده نا امیده و از مرگ و بی وفایی خاک حرف می زنه تا من همون حال و هوای بدمو هم از دست بدم و وقتی با همه عشق واحساس می گه حاضره همین الان با گوگوش ازدواج کنه می رم تو فکر و می گم خدا یه جای کارت می لنگه اون بالا دار ی چکار می کنی حواست پیش بنده ت نیست به خداییت قسم که نیست نیست نیست 

 

 

یک شب

 با تو

روی یک تخت خواهم خوابید

و هرگز نه به عمقش می اندیشم

نه به تکرارش

فقط یک شب با تو... 

 

به بهشت نمی روم اگر تو آنجا نباشی مادر

 

آسمان را گفتم
می توانی آیا
بهر یک لحظهء خیلی کوتاه
روح مادر گردی
صاحب رفعت دیگر گردی
گفت نی نی هرگز
من برای این کار
کهکشان کم دارم
نوریان کم دارم
مه وخورشید به پهنای زمان کم دارم
***
خاک را پرسیدم
می توانی آیا
دل مادر گردی
آسمانی شوی وخرمن اخترگردی
گفت نی نی هرگز
من برای این کار
بوستان کم دارم
در دلم گنج نهان کم دارم
***
این جهان را گفتم
هستی ومکان را گفتم
می توانی آیا
لفظ مادر گردی
همهء رفعت را
همهء عزت را
همهء شوکت را
بهر یک ثانیه بستر گردی
گفت نی نی هرگز
من برای این کار
آسمان کم دارم
اختران کم دارم
رفعت وشوکت وشان کم دارم
عزت ونام ونشان کم دارم
***
آنجهان راگفتم
می توانی آیا
لحظه یی دامن مادر باشی
مهد رحمت شوی وسخت معطر باشی
گفت نی نی هرگز
من برای این کار
باغ رنگین جنان کم دارم
آنچه در سینهء مادر بود آن کم دارم
***
روی کردم با بحر
گفتم اورا آیا
می شود اینکه به یک لحظهء خیلی کوتاه
پای تا سر همه مادر گردی
عشق را موج شوی
مهر را مهر درخشان شده در اوج شوی
گفت نی نی هرگز
من برای این کار
بیکران بودن را
بیکران کم دارم
ناقص ومحدودم
بهر این کار بزرگ
قطره یی بیش نیم
طاقت وتاب وتوان کم دارم
***
صبحدم را گفتم
می توانی آیا
لب مادر گردی
عسل وقند بریزد از تو
لحظهء حرف زدن
جان شوی عشق شوی مهر شوی زرگردی
گفت نی نی هرگز
گل لبخند که روید زلبان مادر
به بهار دگری نتوان یافت
دربهشت دگری نتوان جست
من ازان آب حیات
من ازان لذت جان
که بود خندهء اوچشمهء آن
من ازان محرومم
خندهء من خالیست
زان سپیده که دمد از افق خندهء او
خندهء او روح است
خندهء او جان است
جان روزم من اگر,لذت جان کم دارم
روح نورم من اگر, روح وروان کم دارم
***
کردم از علم سوال
می توانی آیا
معنی مادر را
بهر من شرح دهی
گفت نی نی هرگز
من برای این کار
منطق وفلسفه وعقل وزبان کم دارم
قدرت شرح وبیان کم دارم
***
درپی عشق شدم
تا درآئینهء او چهرهء مادر بینم
دیدم او مادر بود
دیدم او در دل عطر
دیدم او در تن گل
دیدم اودر دم جانپرور مشکین نسیم
دیدم او درپرش نبض سحر
دیدم او درتپش قلب چمن
دیدم او لحظهء روئیدن باغ
از دل سبزترین فصل بهار
لحظهء پر زدن پروانه
در چمنزار دل انگیزترین زیبایی
بلکه او درهمهء زیبایی
بلکه او درهمهء عالم خوبی, همهء رعنایی
همه جا پیدا بود
همه جا پیدا بود  

 

پ.ن

خسته ام در لابه لای آدمکهایی سیاه

گشته ام زندانی یک آرزو صدها گناه


او...

 

هر بار که کودکانه دست کسی را گرفتم  

گم شدم 

آنقدر در من ترس از گرفتن دست هست 

که از گم شدن نیست. 

  

 

بهش گفتم اگه خونه وماشین داشته باشی زنت می شم،گفت خیلی نامردی اینا همه جور می شه ،گفتم اگه قول بدی خوشبختم کنی زنت می شم حتی اگه خونه وماشین نداشته باشی،گفت راست می گی؟خوشبختت می کنم.گفتم می خوام بهت تکیه کنم،گفت تکیه می کنی ؟گفتم تکیه می کنم.

خیلی فکر کردم اون همیشه تنها کسی بود که رفتارای بد منو تحمل می کرد وکوتاه می اومد ،اون کسی بود که هر وقت به هر بهانه ی ولش می کردم و چند وقت بعد دلم هواشو می کرد  بر می گشتم و اون بیشتر از قبل پذیرای من بود  ،همیشه حرف حرف من بود هیچوقت به من نه نگفت ،احساس برتری وغرورمو به روم نیوورد.حالا که فکر می کنم بیشتر از همیشه وجدی تر از قبل بهش فکر می کنم می گم من چی می خوام من تو زندگی از زندگی چی می خوام تو این سالهاوروزای سخت زندگیم فهمیدم پول و زیبایی که من دنبالش بودم وبهش نرسیدم یا رسیدم وزود از دستش دادم هیچکدوم به هیچ قیمتی جای آرامشم رو نمی گیره آرامشی که من تو این روزها سخت دنبالشم دنبال کسی که بهم ارامش بده که آرومم کنه که راضیم کنه ،که دلمو نشکنه که دل شکستم که افسرد م کسی رو می خوام که خوشحالم کنه که دوستم داشته باشه، چه اهمیتی داره اگه چند سال از من کوچیکتر باشه مهم اینه که می خواد خوشبختم کنه .....

 

  


 

پ.ن: 

عشق تنها برای مرغ عشق نیست  

می توان عاشق شد وگنجشک زیست .