نمی دانم در گذر پر شتاب لحظه هایم گمش کردم
یا در هیاهوی بازار ریا فراموشم شد
در آن خانۀ نمناک اجاره ای
یا درآن کوچۀ پر چاله از یادم رفت
حالا بی خیال از نیامدنش،بغض گرفته ام را آغاز می کنم
که شاعر شدنم به طول انجامد و
اشک گاهی بهانۀ گونه هایم را بگیرد!
ســــــــلام؛خوبید؟
همونطور که از موضوع نوشته هام پیداست این پست فقط مربوط به حرفها و دست نوشته های تنهایی خودمه که تو دفترم خاک خوردن و به جز چند تا دوست صمیمی کسی نخونده.حالا تصمیم گرفتم تو این پست براتون بنویسمشون .نمی دونم هر کدوم از شما چه تعبیری از شعرام دارید اگه بشه اسمشو شعر گذاشت
در کف دستانم تو را به تماشا می نشینم
و کسی پشت سرم انگار در افکار مضطربم غرق می شود.
تو رادنبال میکنم در خطوط مبهم انگشتانم
آنجا که حضورت پریشانی احوال را جار می زند
و من هنوز در باور یک نام
شروع یک حادثه را حدس می زنم!
اون هفته انجمن شعر بودم که یکی از دوستان شعری خوند که بیشتر به ترانه گویی شبیه بود یه چیزی تو مایه های حرفای مریم حیدر زاده،به دل می نشست چیزی بود که من خیلی وقته ازش فاصله گرفتم و سعی کردم سراغش نرم...بعدش یکی از آقایون کلاس حرف جالبی زد که باعث شد بهش فکر کنم.گفت: «این همه چیز تو دنیا هست برای گفتن و ما هنوز گیر دادیم به منو تو»!
من به انتظار لحظه های با تو نشستن صبوری می کنم
و آنگاه ساعتها
آه،ساعتها چه بی شرمانه از لحظه هامان می گذرند!
...
دوستت دارم را زیباترین شعر ها یافته ام
شعری که تنها برای تو خواهم خواند
و تو تنها نمی دانم کجا،آیا شاید به شعرم خواهی خندید؟!
البته این رو هم بگم بعضی از نوشته هام مربوط می شه به سالهای گذشته.خیلی وقته چیزی ننوشتم!
هر هفته تو کلاس ازم می خوان که برم و شعر خوانی کنم.منم هر بارمی گم که شعری ندارم .فقط می رم و می شنوم و بر می گردم. .تصمیم گرفتم یا اصلا" چیزی نگم یا یه تکون بزرگ تو شعر نویسیم بدم...با اینکه اینو فهمیدم که اون استعداد ی که باید باشه تو این زمینه رو من ندارم.ولی تو همه هنرها یه دستی داشتم و تقریبا" همه رو تجربه کردم از خیلی چیزا سر در میارم اما دلم می خواست چیزی بلد نبودم و فقط تو یه هنر پیشرفت می کردم...مثلا"2سال کار تاتر کردم ،1 سال گیتار زدم الان چیزی یادم نیست،نقاشی هم کار کردم چندماهی،عشق رانندگی داشتم با یه بار ردی دست فرمون دیگه سراغش نرفتم،خطاطی هم میکنم 2 سالی هست که دورۀ عالی خط رو می گذرونم این یکیو محکم چسبیدم واسه مدرکش،حالا هم که شعر و گذشته از کارای دستی... تو رو خدا فکر نکنید آدم دمدمی مزاجی هستم،کاملا" بر عکس .برای اینه که احساس کردم اگه تو همۀ این کارا استعداد نداشتم ولی به خاطر علاقه بوده که دنبالش رفتم.
می توان تبعید کرد نگاهی را به افق های پریشانی
یا صدا را خاموش کرد
و فراموش کرد هر چه نه را که شنید.
از فصل ها می توان فصل زمستان شد
مثل یک آدم برفی ساخته شد و کم کمک آب شد
به یک خاطره تبدیل شد.
می شود از حجم زمان آکنده
از هوا مسموم شد
سالها می توان باعشق زیست اما عاقبت
تنهای تنها شد!
چهره ات ای زیبای من،مرا مانند مردابی در خود فرو می برد...
خیلی دوست داشتم جایی تشکر کنم از دوست خوبم علی عزیز،با وبلاگ(زندگی جاری ست)که خوانندۀ همیشگی وبلاگ آدمکهاست.و خسته از شعرای تکراری.منم بهش قول داده بودم در پست بعدی نوشته های خودمو بذارم نوشته هایی که نه تقلیده نه کپی.
تقدیم می کنم به علی و به همۀ دوستان وبلاگ نویسی که صادقانه دوسشون دارم. (بی ادعای شاعری)
یک ساز پیر مثل یک عکس
در گوشۀ دنج اتاق
دستانم را خواب می بیند.
او نمی داند انگشتهایم سالهاست مرده اند.
دو ر می...
انگار از یادم رفته اند
چه موسیقی بی نهایتی.
و کلمه های واژگون شده در کاغذ
هرگز نفهمیدند برای شاعر شدنم بیهوده اند.
دوست داری پولدار بشی؟ هر کلیک 80 ریال!
سلام عزیزم . من شما را نمی شناسم . ولی وب لاگ خیلی قشنگی داری .
لطفاً خودتان را معرفی کنید .
..:::::..... ای مهربان ..... سلام .....:::::..
امیدواریم که همیشه شاد و بهاری باشید .. ولی .. هیچ وقت ابر بهاری نباشید .
مثل همیشه زیبا بود ..... امیدواریم که همیشه بهترین باشید ..
لطفا .. ما را از به روز شدن خود با خبر کنید .
امیدواریم که در کلبه زیبایتان .. جایی برای زندگی داشته باشیم .
..............................................................
ای کاش .....
کسی عاشق کسی نمی شد
.. اما .. وقتی عاشق شد دیگه هیچ وقت تنهایی رو به آغوش گرم
یار عزیزش بر نمی گردوند .
ای کاش .....
بیوفایی به دنیا نمی اومد .
ای کاش .....
دروغ به دنیا نمی اومد .
..............................................................
کلبه دوست .. با موضوع :: ..... 3 خبر ..... :: به روز شد .
..............................................................
منتظر حضور گرم شما دوست مهربان و عزیزمان در کلبه مان هستیم .
( کلبه دوست ) ( سلطان عشق مادر ) www.kolbeye-doost.parsiblog.com
آرزومند آرزوهای سبز شما دوست مهربان و عزیزمان .
سلام..سارا خانم..نوشته ی آخرتون..ساز زیبا بود..
موفق باشید و پاینده..
سلام
مرسی از لطفت
نگفتم شعرهای خودت خیلی بیشتر به دل خواهد نشست!
کا دارم- الان باید برم - بر می گردم و نظر رو کامل می کنم...
با سلام
اگر دکلمه گوش میدهید یه سر بزنید تا این پست را از دست ندهید..
تشکر میکنم . ولی باید واقعیتها گفته بشه . به وب من هم سر بزن .
سلام...
سارای عزیز؛ حتما خلق یه اثر ادبی(شعر؛داستان و ...) ماحصل یه جوشش درون خالق اثره. این جوشش در اثر هرچیزی ممکنه اتفاق بیافته. من فکر میکنم وقتی تو برای انتقال فکر یا احساست وسیله ای (مثلا شعر رو) انتخاب میکنی؛ بیان کردن اون چیزی که باعث جوشش شده؛ از ارزش و تاثیر اثر کم میکنه. شاید مثلا یه شکست عشقی برای من باعث خلق یه داستان بشه اما خواننده توی اون داستان معانیه عمیقتری رو کشف کنه. چرا من باید برای اون زمینه قبلی درست کنم. بهتره اجازه بدی هرکس تاویل خودشو داشته باشه . اینطوری اثرت از ساحت درد دل یا خاطره بیرون میاد و شکل جدی تری به خودش میگیره...
البته اینا همه چیزاییه که من فکر میکنم. شایدم اصلا اینجوری نباشه. بهرحال فکر کردم بد نباشه بگم. مالیات که نداره!
http://doorbin.net/hadi/?p=54 خاتمی و بوی بد ...
سلام چطوری؟
من آپیدم بدو بدو برو سر بزن با موضوع مفاهیم عشق
شاید به جواب سوالی که داری برسی (چشمک )
خوب دیگه باید برم منتظرتمــــــــــــــــــــــــــا
طبق معمول اینم امضا ء من
VVVVVVVVVVVV
VVVVVVVVVV
VVVVVVVV
VVVVVV
VVVVV
VVV
V
موفقت شما موفقیت دختر خاکستر نشین است و بس....(گل) )
________________________________________________________
[[خاکستر نشین..خاکستر نشین..خاکستر نشین..خاکستر نشین..خاکستر نشین]]
________________________________________________________
اهل هزارویک شبم
از ته قصه ها میام.
از شهر بی صدا میام
سالام..سارا جان..تشکر از قدم پر مهر شما..
عشق بجز عشق چه پاداشی دارد ؟
سلام
دراف لاین می خوانم .
حق نگهدار
سلام
هیچ وقت دوست ندارم در مورد حرف هایی تنهایی کسی نظری بدم اما حقیقتش حرف های تنهایت محشره!
وقتی تو رفتی شقیق وجودم
پرپرشد و قناری کوچکی که در دلم
خانه کرده
بود، مرد.
حالا من ماندم، تنهی تنها، بدون تو،
بدون قناری، بدون عشق، بدون امید،
بدون آرزو، بدون...
سلام سارا جونم...مرسی که به وبلاگ سر زدی....دلم گرفته....برای آخرین بار اپ کردم.........
می خواهم
راه بروم و شن داغ را
با پوستم احساس کنم
می خواهم
بدوم و وزش نسیم مرطوب را
در موهایم احساس کنم
می خواهم
شنا کنم و
بگذارم موج ها
مرا به ساحل برانند
می خواهم
آفتاب سرخ درخشان را تماشا کنم
که در اقیانوس محو می شود
و آن گاه می خواهم
به تو بپیوندم
و همچنان که درخششی مانند شعاع آفتاب
می سازیم
به ستاره ها کمک کنم
به آسمان برسند
می خواهم
همه سرزمین های تاریک را
با آتش مان گرم کنم
و خواب ابر های رقصان را ببینم
و بار دیگر می خواهم
دوباره به تو بپیوندم
و همه سرزمین ها را
با غش غش خنده مان
بیدار کنیم
می خواهم همچنان که
یک صبح زیبای دیگر را
با یکدیگر جشن می گیریم
به آفتاب کمک کنیم
که بتابد
======================
سلام ...خوبی دوست من؟ اپم خوشحال میشم تشریف بیارید...مرسی فعلا بای
سلام سارا خانوم .
دیگه به ما سر نمی زنین . ..................
مثل اینکه از دست ما ناراحت هستی ؟
به من سر بزن ...
Deklamayeh jadid
Nebiyabamat
https://www.sharemation.com/bofmens/Nebiyabamat.mp3?uniq=-j4ix94
salam khobi web loge khobi dary az web loget khili khosham omad,mesle in ke web logett khili tarafadr dare
khoshahal misham be web loge manam ye sary bezani
dosatre u general vahid
سلام
خوبی چرا دیر آپ می کنی
سلام ...
یه سر بزنی بد نیست ...
خیلی با حاله
موفق باشی
بابای
salam sara jan khobi khanom
azizakam link mano hazf kardy khab dobareh bezar man baz bargashtam
ba barname haye yahoo 7 final
Boot DC Buzz
bia zarar nmikoni
mon tazert hastam
behshad
bye
باز هم به هوای تو مینویسم ...~
نوشته هام چی بود خدایش ...
بهم بگو
ممنون میشم
سلام...
از اینکه خودم را درست معرفی نکردم معذرت میخوام
فقط میخواستم از وب لاگ بسیار قشنگ واشعار زیباتون
صمیمانه تشکر کنم
با ارزوی موفقیت وسر افرازی .....
بازم مثل همیشه عالی
موفق باشی