تو نه ستار العیوبی، نه غفار الذنوبی، نه معین الضعفا و نه دیگه اون عاشق و معشوقی که حرفش بود..
ستار العیوب نیستی چون نشده دروغ بگم، خطا کنم، کج برم و تو اونو تو بوغ نکنی، فاش نکنی و رسوای عالمم نکنی..
غفار الذنوب نیستی چون اگر بودی این همه بار سنگین رو دوشم نبود و اینقدر چرک و تاریک نبودم..
معین الضعفا نیستی که این همه ایمانم سسته ، از زندگی هراس دارم و ضعف و ناتوانی تمام وجودم رو گرفته..
اگه بساط عاشقیه، چرا اینجور رهام کردی و روی زمین کثیفت می کشونیم... دلم ازت خیلی پره..
حالا که اینقدر منو به حال خودم رها کردی منم می خواهم رهات کنم.. تو زورت بیشتره، توانت بیشتره..
منم به قدر ضعفم و به قدر جونم و به قدر انرژیم ازت دور می شم.. دلم رو شکوندی و ولم کردی..
این رسمش نبود..
من فقط تورو می خواستم و الان کار رو به جایی رسوندی که منو به بی تو بودن تحقیر می کنند و خداشون رو به رخم می کشند..
حالا هر چی می خواهی بگو که مقصر همه چیز خودمم..
سلاممم.فکر کنم اول شدم.یعنی از ماست که بر ماست ...قشنگ نوشتی وبا احساس.
متاسفم
اینقدر برای طرز فکرت متاسفم که نمیدونم چی بگم
سلام
خوبی؟
انگار دل پر دردی داری ... خیلی رنج کشیدی .. من هیچوقت به خدا نزدیک نبودم اِلا موقعی که از همه چیز و همه کس امیدم قطع شده بود ... حالا انگار می بینم قضیه تو بر عکس شده ...
شاید من نتونم حال و روز تو رو درک کنم اما میدونم خدا همیشه اگه یه دری رو می بنده روم به جاش دره دیگه ای برام باز میکنه ... ببین منم خیلی تو زندگیم شکست خوردم اما هیچوقت از خدای خودم اینطور ناراضی نشدم همیشه دنبال علت شکستم می گشتم که می دیدم عاملش خودمم و کم کاری خودم و اشتباهات خودم ...
یه جورایی خندم میگیره وقتی متنت رو میخونم ...
تو همه چیز میگی و آخرش هم مقصر رو خودت میدونی .. چرا؟
یکم خودت باش به خودت بیا ببین کی هستی .. برای چی افریده شدی .. اگکه قرار بود همه آدمها با شکست روبرو بشن و امیدشون رو از دست بدن که الان زمین جای مردگانی متحرک بود با عقاید شوم و پلید ...
رهایت نمیکند حتی اگر رهایش کنی
سارا جان سکوت خدا رو هر کس یه جور تعبیر می کنه چرا نمی شنویم داره داد می زنه به خودش قسم بعضی وقتا اون قدر عمیق حسش می کنم که تنم می لرزه .خودمون واسه خدا چیکار کردیم
مخاطب این پست ما که نبودیم!
اقلا سلام
خدایا تو احساس اگر داشتی
دلت را چو من سخت میباختی
برای خود ای ایزد بی خدا
خدایی دگر نیز میساختی
سلام[گل]
آپ کردم...خوشحال میشم بیای و نظر بدی....[گل]
ممنون عزیز
و
پست جدیدت رو هم خوندم
جالب بود
موفق باشی
سلام سارا جان خوشحالم که آهنگ وبلاگم مورد پسندت بوده. آهنگم رو چک کردم مشکلی نداشت شاید ( نمی دونم چی شده بود)
شعرت مثل همیشه پر معنیه ( آدم رو به اعماق خودش می کشه) ما هر دو خوشحالیم که دوستی مثل تو داریم.مواظب خودت باش .تا فردا و طلوع دوباره آفتاب و تابش آن بر فلات ایران زمین. بابای
سلام

قشنگ بود اگرچه سیاه
در حیرتم از مرام این مردم پست
این طایفه زنده کش و مرده پرست
تا هست به منت بکشندش به جفا
تا مرد ببرندش سر دست
اون عنکبوت رو هم به خاطر من بر میداری از رو نشانگر ماوس؟
خب می ترسم
سلام دوباره
بابا شوخی کردم
ولش کن حیوون بیچاره رو بزار باشه سر جاش
* اما واقعا می ترسم دروغ نگفتم
سلام ۲ باره. خواستم به رضا که نظر داده بگم .. بابا اینقدر لوس بازی در نیار.خجالت بکش بابا. این همه مطب تو گیر دادی به عنکبوت
دوست دارم خیلی
برایت رویاهایی آرزو میکنم تمام نشدنی
و آرزوهایی پرشور
که از میانشان چندتایی برآورده شود.
برایت آرزو میکنم که دوست داشته باشی
آنچه را که باید دوست بداری
و فراموش کنی
آنچه را که باید فراموش کنی.
سلام
چرا برداشتیش
شوخی کردم به خدا
شاید تو خوشت می اومد اخه
نباید که مردم خوششون بیاد
به هر حال ممنونم
تا بعد
یا علی
سلام مهربون

دیگر تلاطم هم حریف قهر دریا نیست
موجم، که دست ساحلِ خود را نمی گیرم ..
آدمی ساخته افکار خویش است فردا همان خواهد شد که امروز می اندیشیده است.
خشنود باشی
منتظر حضورت هستم
.......... این جملات وصف تفسیریه هرآدمکیه.قشنگ بود.
و من خسته تر از همیشه از جستجوی خویش آمده ام ..................................
سلام
این شکل من
شکل منو حالا می تونی تو وبلاگ ببینی

فقط یک هفته عکس در وبلاگ خواهد ماند
پس هم اکنون بشتابید
چیزی مرا به قسمت بودن نمی برد
از واژه ی دو وجهی تکرار خسته ام
از قصه های گرم و نفس های سرد شب
از درس و بحث خفته در اشعار خسته ام
هر گوشه از اتاق بهشتی ست بی نظیر
از ازدحام آدم و آزار خسته ام
سلام
نوشته هات تلخه. اما قشنگ!
سلام نازنینم
ممنون که سر زدی
مانا باشی
سندلی کنار پنجره بگذاریم و بنشینیم و به شب دراز تاریک خاموش سرد بیابان نگاه کنیم
راستی سارا عنکبوتم کوش ؟ من اونو دوست داشتم . بیارش واسم دلم تنگ شده واسش.
علی
salam
khob axamo gozashtam to veblogam
in ham adresesh
www.par3ha.blogfa.com
عزیزم من منتظرت بودم زنگ بزنی. عنکبوت رو فراموش کردم . دیگه نمی خوامش.
محشر بود...محشر..................ولی یه ذره سخت بینانه ......................
این مائیم که خودمونو رها کردیم. خودمونو از ریشه جدا کردیم. وکسی هم غیر ازخودمون نمیتونه برمون گردونه.
درود سارا جون.
منم یه خزعبلاتی نوشتم, سر بزن بیکار شدی
من مطمئنم خدا مارو به این راحتیا رها نمیکنه. اگر میخواست اینکارو انجام بده از روح خودش در ما نمیدمید. خدا مارو خیلی بیشتر از اونی که فکر کنی دوست داره. وگرنه کیه که موجودی رو که دوس نداره به وجود بیاره بعدم بگه تو میتونی خلیفه من باشی.
راستش ما اون روحه رو ول کردیم چسبیدیم به خاک و گِلش فقط!
یعنی وضع توهم مثل منه یعنی توهم گناه کردی.
یعنی توهم به خداالتماس کردی که ببخشدت؟
یعنی بهش گفتی اون نبخشیدتت؟اون صداتونشنیده که اینطورازش ناراضی شدی؟
میعنی چی که چیزی به عنوان گناه وجودنداره؟
یعنی من یه اشتباهی کردم خدااینوبه عنوان گناه واسه من درنظرنمیگیره؟
خوب همین گناهه.منم واسه بخشیده شدن این گناهم کم به خداالتماس نکردم.
یعنی اون منوبخشیده؟
نه نمیدونیستم واسم جالب بود.
سلام عزیز خوفی؟ ووو انگار بدجور دلت پره؟ نه؟
اجازه هست یه پیشنهاد بهت بدم؟ نمی دونم طرفت کیه اما پیشنهاد می کنم فقط ببخشیش! چون جز اینکه خودت رو اذیت کنی چیز دیگه واست نداره! ببخشش تا ببینی چقدر حس بهتری داری! با اینکار روحتو آزاد می کنی! اما اگه ازش دلخور باشی فقط وجود خودت رو مسموم می کنی و بس! ببخش و خودت رو از شوق و شادی لبریز کن!
موفق باشی
salam
are dorost shanide ... har vaght khasti beyai khabaram kon ta barname ro ok konam
سلامممم.خوبی؟؟؟من که اولی اومدم.شاد باشی با این که سخته ولی تلاشت رو بکن شاد باشی دنیا ارزشش رو نداره.
خیلی قشنگ بود مرسی