آدمک ها

و من خسته تراز همیشه از جستجوی خویش آمده ام

آدمک ها

و من خسته تراز همیشه از جستجوی خویش آمده ام

بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم...

    

  وای از شب مهتابی !

     وای از شوق دیدار...

     بی تو مهتاب شبی کوچه را ساختم...

     سر این کوچه نشستم...

     از غم دوری تو شعر سرودم...

     شوق دیدار تو بود، دیدار نبود!

     عطر صد خاطره بود، یاد تو بود...

     یادم آید که شبی، از این کوچه گذر کردی!

     شعر خواندی و نوشتی!

     تو به من گفتی: حذر کن!

     از این عشق، گذر کن!

     وای... وای که بی تو

     به چه حالی در این کوچه نشینم...

     به چه حالی بنویسم!

     گر که خواهی خبر از عاشق آزرده بگیری،

     سر این کوچه بیا!

     شعر این کوچه بخوان!

                          شعرهایم همه تقدیم تو باد...

بی تو مهتاب شبی باز.............بی من از کوچه گذر کردی و رفتی
بی من از شهر سفر کردی و رفتی
قطره ای اشک فرو ریخت زچشمان سیاهم
تا خم کوچه به دنبال تو لغزید نگاهم.
تو برفتی  تو برفتی
نگهت هیچ نیافتادبه چشمان غمینم.
چون در خانه ببستم
دگر از پای نشستم.
نشنیدم دگر از کوچه صدایی،

برنخیزد دگر از مرغک پربسته نوایی.

یادم آمد که شبی باهم از آن کوچه گذشتیم،

لحظه ای با تو لب جوی نشستیم،

چه صفایی ، چه وفایی .

عکس مهتاب فرو ریخته در آب ،

قلبم از عشق تو بی تاب ،

دلم از جام تو سیراب .

با من غمزده از عشق بگفتی.

من که از عشق شنیدم ،

دل دیوانهّ خود را به تو بخشیدم و گفتم :                                                                       1          

از تو بهتر نه بدیدم ، نه شنیدم ،

و بگفتم که تحمل نتوانم ، که ببینم ، تو از این عاشق دیوانه جدایی.

چه صفایی ، چه وفایی .

بی تو من در همه شهر غریبم،

بی تو من با دل تنها و غریبم چه حزینم .

تو همه بود و نبودی ،

تو همه عشق و سرودی ،

تو همه روح و وجودی .

بی تو من طوفانزدهّ دشت جنوبم ،

صید افتاده به خونم .

بی تو من زنده نمانم .

دوری از چشم تو هرگز نتوانم.

قلبم از جای فرو ریخت.

شاپرک پر زد و بگریخت .

من و یک لحظه جدایی ، نتوانم ، نتوانم .

بی تو من زنده نمانم .

بی تو طوفان زده ی دشت جنونم
صید افتاده به خونم
تو چسان می گذری غافل از اندوه درونم؟
بی من از کوچه گذر کردی و رفتی
بی من از شهر سفر کردی و رفتی
قطره ای اشک درخشید بچشمان سیاهم
تا خم کوچه بدنبال تو لغزید نگاهم
تو ندیدی
نگهت هیچ نیفتاد براهی که گذشتی
چون در خانه ببستم،
دگر از پای نشستم،
گویا زلزله آمد،
گویا خانه فروریخت سر من،
بی تو من در همه ی شهر غریبم
بی تو کس نشنود از این دل بشکسته صدایی
برنخیزد دگر از مرغک پر بسته نوایی
تو همه بودونبودی
توهمه شعر و سرودی
چه گریزی ز بر من؟   

   که ز کویت نگریزم

                                                                                                    
گر بمیرم ز غم دل،
بی تو هرگز نستیزم.
من و یک لحظه جدایی؟
نتوانم،نتوانم
بی تو من زنده نمانم

بی تو من نیز دگر بار از آن کوچه گذشتم

زار و نالان همه جا در پی تو گشتم و گشتم

شب و مهتاب و کواکب همه دیدند

  که چه سان مات وغمین

   در به در و خانه به خانه

در پی نام و نشانت در زدم هیچ نشانی نگرفتم

لحظه ای بر لب آن جوی نشستم

   ماه در آینه رخسار تو را داشت

مرغ شب ناله کنان خبر از رنج تو می داد

جای جای قدمت را جست و جو کردم و بوئیدم و رفتم

  یادم آمدتو به من گفتی  از این عشق حذر کن

  به تو گفتم ولی از راز دلم هیچ نگفتم

تو ندانستی اگر عهد فراموش کنی

اگر از کوی دل من بروی

  من به دنبال تو مجنون من به یاد تو غریب

   کو به کو شهر به شهر

چون کبوتر بنشستم لب هر بام که بیابم تو و شب را

که روم با تو دگر بار از آن کوچه شبی مهتابی

   ماه و کیوان و ستاره همه دیدند                                                   

   بی تو با یاد تو در ظلمت شب

های های من و دل گم شد و گم شد

بی تو رفتم بی تو از کوی دلم کوچیدم

      بی تو اما چه غریبانه از آن کوچه گذشتم؟!...

با تو گفتم : حذر از عشق نه دانم نه توانم،

و تو گفتی من از این شهر سفر خواهم کرد

عاقبت هم رفتی، و چه آسان تو شکستی دل غمگین مرا
تو سفر کردی از این شهر ولی ای گل خوبم، جانم
من هنوزم « حذر از عشق ندانم، سفر از پیش تو هرگزنتوانم، نتوانم
 

روزها طی شد و رفت
تو که رفتی منِ دلخستهء پاک
با همه درد در این شهر غریب
باز عاشق ماندم
همهْ فکرم، همهْ ذکرم، آرزوهای دلِ دربدر و خسته ز هجرم، وصل و دیدار تو بود
تا که باز از نفست، روح در من بدمد، زنده باشم با تو، ولی افسوس نشد
 


ماه‌ها هم طی شد
بارها قصه آن، کوچهْ مهتاب مشیری خواندم
باورم شد که جهان، زندگی، عشق، امید
سست و بی‌بنیاد است
ولی انگار که عشقت، یادت، هیچ فکر سفر از این دل و این سینه نداشت
 

 

راستی محرم دل، کوچهء خاطره‌های تو و من، یادت هست
کوچه‌ای مثل همان، کوچهْ مهتاب مشیری
کوچهء مهر و صفا، کوچهء پنجره‌ها
پای آن تیر چراغ، وه چه شبهایی بود
خنده‌ها می‌کردیم، قصه‌ها می‌گفتیم
از امید، عشق، محبت که در آن نزدیکی، در صمیمیت و پاکی فضا جاری بود
و سخن از دل ما، که به دریا زده بود
حیف از آن همه امید دراز
حیف از آن همه امید دراز

در خیالم، با خودم می‌گفتم : کوچهْ مهتاب مشیری شعریست، عشق برتر باشد
و به این صحبت کوتاه خیالم خوش بود
ولی افسوس که دیگر رفتی، رفتنی بی‌پایان، بی‌عطوفت، بی مهر
و در این قصهء تلخ، باز من ماندم و من
 


دیگر امروز گذشت
هرچه بود آخر شد
ولی از عادت این دل، دلِ تنها، دلِ مرده، شبْ شبی، روشن و مهتاب شبی
باز از آن کوچه گذشته زیر لب می‌خوانم
« بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم»  

 

پ ن :

به مادرم گفتم دیگر تمام شد 

باید برای روزنامه تسلیتی بفرستیم... 

 

 

نظرات 20 + ارسال نظر
شکوه چهارشنبه 6 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 01:53 ب.ظ http://deltangihayeshokouh.blogfa.com

سلام دوست عزیز.خوبی؟وبلاگ خیلی خوشگلی داری.خوشحالم میکنی؟بهم سر میزنی؟

یک ایرونی چهارشنبه 6 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 02:53 ب.ظ

سلام.
دوست عزیز سری به پایگاه اینترنتی یک ایرونی بزنید و در نظرسنجی ما شرکت کنید، نظرات خود را در مورد مطالب ارائه شده مطرح کنید و در آینده سبز کشورتان سهیم باشید.
_________________________________________
وعده دیدار ما، 22 خرداد پای صندوق های رای، با رای به مهندس سید میرحسین موسوی.
_________________________________________
همیشه سبز و شاداب و برقرار باشید.
مدیریت پایگاه اینترنتی جوانان اصلاح طلب ایرونی

دروازه دات کام چهارشنبه 6 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 05:56 ب.ظ

سلام دوست گرامی
سایت دروازه آماده تبادل لینک با شما است . و مبلغ 15000 تومان برای دوستانیکه اقدام به تبادل لینک میکنند به عنوان هدیه در نظر گرفته است .
برای بهره برداری از این امکان پس از ثبت نام در سایت ، و قرار دادن لینک سایت دروازه ، طی ایمیلی به admin@darvazeh.com مشخصات خود و آدرس سایت یا بلاگتان را ارسال کنید .
موفقیت شما اعتبار ماست .

سریال کره ای بسیار زیبا با بازی جوم چهارشنبه 6 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 06:42 ب.ظ

اگه جومونگ رو می‌بینی این سریال رو هم حتما بیبین
تو این سریال جومونگ هم بازی می‌کنه
خیلی سریال جالب و با حالی هست

http://www.shahrvandshop.com/post-33.aspx

راستگو چهارشنبه 6 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 07:43 ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام
انجمن سایت راستگو یک سایت تفریحی، فرهنگی، علمی و ... است که می توانید مطالب مفیدی در آن پیدا بکنید.
با عضو شدن در انجمن راستگو و فعالیت در آن می توایند از امتیازاتی که به کاربران فعال تعلق می گیرد، استفاده کنید.
آدرس انجمن راستگو: http://forum.rastgo.com
جوایزی که به کاربران فعال تعلق می گیرد، در لینک زیر قرار دارد:
http://forum.rastgo.com/ndash-t1949.html

موفق باشید

فرهود پنج‌شنبه 7 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 02:38 ق.ظ http://www.farhood-abadani.blogfa.com/

salam. oomadam sar zadam. pa ham zadam. tazeh ye moshtam zadam. khoobeh? :D :-p :D

فرهود پنج‌شنبه 7 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 02:49 ق.ظ http://www.farhood-abadani.blogfa.com/

agha bazam sar bezan. khoshhal misham ke be zoor nazarateto tahamol konam :-p

هادی آبیار دوشنبه 11 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 10:45 ب.ظ http://hadiabyar.com/weblog

سلام ...
از این به بعد این وب سایت منه
لینکم کن

نیلا پنج‌شنبه 14 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 10:47 ق.ظ http://rhythmoflife.blogfa.com

سلام عزیزم . . .

خوبی ؟ خوشی ؟ سلامتی ؟

گلم ممنونم سر زدی .........

من لینکت کردممممممم

موفق باشی.

ساعد یکشنبه 17 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 12:51 ق.ظ http://saed-eg.blogfa.com/

سلام وب زیبایی دارید به من هم سر بزنید

مینا سه‌شنبه 19 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 02:25 ب.ظ http://royaaye-sabz.blogsky.com/

آخ... دلم تنگ شد واسه شعرای فریدون مشیری و فروغ فرخزاد! من عاشق شعرای این دو شاعر بزرگم.
یادمه اصل این شعرو حفظ کرده بودم و همیشه با خودم زمزمه میکردم.
دستت درد نکنه!
قشنگ بود...[گل]

مرتضی پنج‌شنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 12:50 ب.ظ http://avazekhan.blogfa.com

سلام. من خیلی دنبال این شعر گشتم ولی نتونستم که شاعر این شعرو پیدا کنم. اگه میدونی لطفا بهم بگو...منتظرم...ممنون....

یوسف جمعه 28 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 11:35 ق.ظ

وقتی همه ی شیرها پاکتی اند
وقتی همه ی
پلنگ ها صورتی اند
وقتی که دوپینگ پهلوان می سازد
ایراد مگیر که عشق ها ساعتی اند




سلام سارا منم باختم بد جوری هم باختم وقت کردی بهم سر بزن
به امید روزی که همه ی عاشق ها به عشقشون برسن

شنبه 20 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 06:47 ق.ظ

بی تو طوفان زده ی دشت جنونم
صید افتاده به خونم
تو چه سان می گذری غافل از اندوه درونم؟
بی من از کوچه گذر کردی و رفتی
قطره ی اشک درخشید به چشمان سیاهم
تا خم کوچه به دنبال تو لغزید نگاهم
تو ندیدی
نگهت هیچ نیفتاد به راهی که گذشتی
چون در خانه ببستم
دگر از پای نشستم
گویی آ زلزله آمد
گویی آ خانه فروریخت سر من
بی تو من در همه ی شهر غریبم
بی تو کس نشنود از این دل شکسته صدایی
برنخیزد دگر از مرغک پربسته نوایی
تو همه بود و نبودی
تو همه شعر و سرودی
چه گریزی ز در من که ز کویت نگریزم
گر بمیرم ز غم دل با تو هرگز نستیزم
من و یک لحظه جدایی نتوانم نتوانم
بی تو من زنده نمانم!

شب شعر جمعه 15 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 10:33 ب.ظ

شعر عالی بود دست شما درد نکنه

هادی جمعه 19 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 01:13 ق.ظ

سلااام
خیلی زیبا و قشنگ
مرسی

نیروانا چهارشنبه 7 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 12:44 ق.ظ http://http://herring.blogfa.com

سلام سارا جان ....
وب بسیار زیبایی داری عزیزم ...
بسیار بسیار زیبا و احساسی و عاشقانه ....
خوشحال میشم به منم سر بزنی کلم ....
موفق باشی عزیز

ج م جمعه 17 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 10:19 ب.ظ http://boostaneelm.loxblog.com

سلام شعر بسیار جالبی بود موفق باشی

لیلا دوشنبه 21 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 06:46 ب.ظ

عالی بود

mahshid یکشنبه 18 آبان‌ماه سال 1393 ساعت 11:01 ب.ظ http://mahshidcrazy.blogfa.com

vaaaaaaaaaaaaaaaaaaayyyy sara joon damet garm in sheer vaqean mahshare

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد