آدمک ها

و من خسته تراز همیشه از جستجوی خویش آمده ام

آدمک ها

و من خسته تراز همیشه از جستجوی خویش آمده ام

به من می گن پیاده رو...


 

کنار هر خیابونی یه جاده از من کشیدن
از رو تنم گذشتن و به خونه هاشون رسیدن
به من میگن پیاده رو رفیق عابرا منم
چن دفه هر روز همتون رد می شین از روی تنم
من مثه خط ممتدم پر از صدا و ساکتم
میون دست زندگی با بعضی ها یه رابطم
تو کسب دست فروش پیر سفره ی کاسبیش منم
هر روز هزار بار الکی شاهد عاشق شدنم
می شنوم از زیر پاتون چه جور به هم دروغ میگین
با عشوه و ناز و ادا به هم دیگه سلام می دین
بعضیاتون مثل شبین ساکت و سردو بی صدا
فرقی ندارین واسه من پولدارو بی پولو گدا
خلاصه هر صُب تا غروب یه جورایی جون می کَنم
قدم رو قلبم می ذارین بوسه به پاتون می زنم
اما شبا قصه ی من فلسفه ی گنگ غمه
قصه ی بیچارگیا یه جور سکوت مبهمه
شبا تو شهر شهرتون بعضیا سقفی ندارن
من می بینم سراشونو گشنه رو بالین می ذارن
سقفشون آسمونه و پتوی زیرشون منم
دست خودم نیست به خدا زمستونا سرده تنم
از زور سرما خیلیا تو دستاشون ها می کنن
بعضیاشون صُب نشده رو دست من جون می کنن
کجایی آمبولانس پیر بازم یکی پر کشیده
پرده ی اخر شبو هیشکی به جز من ندیده
وقتی می خواست سفر کنه می گفت که ما بهترون
قرعه ی خوب و بد داره دستای این دوره زمون
من که غریب و بی صدا  رفتم از این دیر بلا
این دم آخر واسه من فرقی نداشت گِل با طلا
مسافر این حرفا رو زد چشماشو بست و رفت سفر
مردم شهر شب خبر ،کم شده بازم یه نفر
قصه ی تکراری من با اینکه گفتم نمی خواد
دلم می خواد داد بزنم اما صدام در نمیاد
به من می گن پیاده رو رفیق عابرا منم
بعضیا بعضی از شبا  می رن سفر از رو تنم

 

نظرات 9 + ارسال نظر
احسان پنج‌شنبه 14 دی‌ماه سال 1385 ساعت 11:21 ق.ظ http://sheyda.ir

خیلی زیبا بود ... مال خودت بود؟

سقفشون آسمونه و پتوی زیرشون منم
دست خودم نیست به خدا زمستونا سرده تنم

ابلیس آتش پرست(بهار) پنج‌شنبه 14 دی‌ماه سال 1385 ساعت 11:30 ق.ظ http://atish-e-khamoosh.blogfa.com

واقعن قشنگ بود...یاد یکی از شعرهای استاد شاملو افتادم که خیلی دوسش دارم...تریپش اونجوریه گرچه هیچکس نمیتونه مثل استاد شاملو بشه...
بازم بیا پیش من...
راستی اسم وبلاگت خیلی آشناس...نمیدونم حالا همین وبلاگ بوده که قبلن اومدم یا یکی دیگه...
موفق باشی...

محمد پنج‌شنبه 14 دی‌ماه سال 1385 ساعت 03:29 ب.ظ http://eghbalmohammad.blogfa.com

سلام
من چند بار امدم ولی شما دیگه نیامدید من هم به خودم گفتم شاید نمی خواد من برم داخل سایتش
باشه دیگه میام

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 14 دی‌ماه سال 1385 ساعت 03:30 ب.ظ http://eghbalmohammad.blogfa.com

بیا راستی آپ کردم گلم باشه گود بایییی

مادرک شنبه 16 دی‌ماه سال 1385 ساعت 02:10 ب.ظ http://www.madrak.blogfa.com

بله میتوان هر روز هزار بار ترانه سرود در باب آدمهای بیچاره ولی ما همه مان ترانه هامان را کنار بخاری میسراییم قصدم قضاوت درباره ی شخص خاصی نیست فقط سلولهای مغزم ناخودآگاه این همه تکرار را قی میکند.

نیگا شنبه 16 دی‌ماه سال 1385 ساعت 10:05 ب.ظ http://nigaa.blogfa.com

نیگا شنبه 16 دی‌ماه سال 1385 ساعت 10:06 ب.ظ http://nigaa.blogfa.com

سلام
سارا جان من اسمم ماندانا هستش و هادی رو هم نمیشناسم و من واقعا فرهادمو دوست دارم
نمیدونم منظورت از هادی چی بود

کسری شنبه 16 دی‌ماه سال 1385 ساعت 11:46 ب.ظ http://KASRAKHADEM.PERSIANBLOG.COM

واقعا اون آمبولانس کجاس؟ :D

سارا سه‌شنبه 19 دی‌ماه سال 1385 ساعت 02:38 ب.ظ

سلام سارا جان
خوبی؟؟
شعر خیلی قشنگی بود ...وبلاگت هم خیلی قشنگه
اگه زحمتی نیست
اسم شاعر یا اسم کتاب صاحب شعر رو بگین .
ممنون می شم .
من وبلاگ ندارم به این زودی می خوام درست کنم .
اگه می شه جواب سوالمو همین جا بدین ..
مرسی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد